کـــــــــــاش...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ![]()
كاش وقتي زندگي فرصت دهد،گاهي از پروانه ها يادي كنيم
كاش بخشي از زمان خويش را ،وقف قسمت كردن شادي كنيم كاش وقتي آسمان باراني ست ،
از زلال چشم هايش تر شويم
وقت پاييز از هجوم دست باد،كاش مثل پونه ها پر پر شويم
كاش وقتي چشم هايي ابريند ،به خود آييم و سپس كاري كنيم
از نگاه زرد گلدانهايمان ،كاش با رغبت پرستاري كنيم
كاش دلتنگ شقايق ها شويم ،به نگاه سرخ شان عادت كنيم كاش شب وقتي كه تنها مي شويم ،
با خداي ياس ها خلوت كنيم
كاش گاهي در مسير زندگي، باري از دوش نگاهي كم كنيم
فاصله هاي ميان خويش را، با خطوط دوستي مبهم كنيم
كاش با چشمانمان عهدي كنيم، وقتي از اينجا به دريا مي رويم
جاي بازي با صداي موج ها ،درد هاي آبيش را بشنويم كاش مثل آب مثل چشمه سار ،
گونه نيلوفري را تر كنيم
ما همه روزي از اينجا مي رويم ،كاش اين پرواز را باور كنيم
كاش با حرفي كه چندان سبز نيست ،قلب هاي نقره اي را نشكنيم
كاش هر شب با دو جرعه نور ماه، چشم هاي خفته را رنگي زنيم كاش بين ساكنان شهر عشق ،
رد پاي خويش را پيدا كنيم
كاش با الهام از وجدان خويش ،يك گره از كار دل ها واكنيم
كاش رسم دوستي را ساده تر ،مهربان تر آسماني تر كنيم ، كاش در نقاشي ديدارمان ،
شوق ها را ارغواني تر كنيم
كاش اشكي قلب مان را بشكند ،با نگاه خسته اي ويران شويم
كاش وقتي شاپرك ها تشنه اند ،ما به جاي ابر ها گريان شويم ،كاش وقتي آرزويي مي كنيم،
از دل شفاف مان هم رد شود
مرغ امين هم از آنجا بگذرد،حرفهاي قلبمان را بشنود.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ![]()
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ![]()